این مرد ریشو با دل «ابوالفضل» چه کرد؟
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۷۴۱۲۷
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید قاسم بیات از فرماندهان تاکتیک پادگان امام حسین(ع) بود که به تاریخ ۸ اسفند سال ۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید. توران بهلولی همسر این شهید عزیز در برشی از خاطرات خود، زندگی مشترکش با قاسم را اینطور روایت می کند:
عیدیمان را با خدا تقسیم کنیم؟
مادربزرگ قاسم فامیلی داشت از روستاهای استان مرکزی که بچهای به نام ابوالفضل داشتند که کر و لال بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قرار شد سپاه عیدی آن سال را زودتر بدهد. مبلغش هم ۲۵۰۰ تومان بود که با حقوقمان پول زیادی میشد. یک شب قاسم آمد خانه و به من گفت: میخواهی عیدیمان را با خدا تقسیم کنیم؟ در حالی که ما یک سال چشم مالیده بودیم برای این عیدی، اما من هم گفتم آره. البته به من قبلش گفته بود اگر مخالف بودی میتوانی مخالفت کنی. بعد گفت: ابوالفضل میخواهد برود شهرستان پیش پدر و مادرش لباس هم ندارد. بیا با پولی که داریم، او را مهیا کنیم تا پر و پیمان برود شهرستان. من در دلم کمی سختم بود، اما دیدم کارش خیلی قشنگ است.
رضایتم را زود اعلام کردم. قاسم رفت دنبال ابوالفضل. وقتی رسیدند دیدم دستهای ابوالفضل که پسری ۱۵ـ ۱۶ ساله بود، پر بود از پلاستیکهای خرید. این بچه چون کرولال بود نمیتوانست احساسات خودش را بیان کند. لباس، چکمه و کاپشن خریده بود. بسیار خوشحال بود. من هم غذا درست کرده بودم. این بچه سر سفره هم خریدها را دور خودش ریخته بود و آنها را از خودش دور نمیکرد، از بس ذوق داشت. میگفتم غذا بخور، اما حواسش به خریدها بود و با دست میکشید به چانهاش و میخواست به من بفهماند این که ریش دارد، این خریدها را برای من کرده. میخواست من را متوجه کند.
تا صبح من از صدای پلاستیکها بیدار میشدم. ابوالفضل نصفه شب بیدار شده بود و هنوز باور نمیکرد این خریدها برای اوست. قاسم به من گفت: چه بخواهم و چه نخواهم مادربزرگم از این خریدها متوجه میشود، اما قسمش میدهم به کسی حرفی نزند. به من هم گفت: دوست ندارم کسی متوجه این کار شود. بیا فقط خدا از این موضوع باخبر باشد. ما دستمان خالی شد، اما دل یک بچه کرولال که دستش خالی بود، خوشحال شد. یادم هست وقتی قاسم شهید شد، ابوالفضل چه گریهای میکرد! در فامیل اصلاً کسی حواسش به این بچه نبود.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۷۴۱۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصویری دیده نشده از شهید زاهدی در کنار حاج قاسم و شهید کاظمی
شهید محمدرضا زاهدی از فرماندهان سپاه بود که سالها در محور مقاومت به جهاد پرداخت و گامهای موثری در این زمینه برداشت. شهید زاهدی سرانجام روز ۱۳ فروردین سال جاری در کنسولگری ایران در سوریه توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید محمدرضا زاهدی از فرماندهان سپاه بود که سالها در محور مقاومت به جهاد پرداخت و گام های موثری در این زمینه برداشت. شهید زاهدی سرانجام روز 13 فروردین سال جاری در کنسولگری ایران در سوریه توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید و پیکرش در جوار همرزمان قدیمی خود، شهیدان خرازی و کاظمی در اصفهان به خاک سپرده شد.
شهیدان زاهدی و احمد کاظمی و حاج قاسم سلیمانی در کنار هم در جمع تعدادی از فرماندهان در حال اقامه نماز به امامت رهبر انقلاب
شهید زاهدی خاطرهای روایت میکند از توصیهای که رهبر انقلاب در یک جلسه به فرماندهان سپاه داشتند: برای جلسهای با جمعی از فرماندهان خدمت رهبر انقلاب رسیدیم.
ایشان بعد از اقامه نماز رو به جمعیت برگشتند و در خلال صحبتهایشان کلامی به این مضمون فرمودند: «بروید زبان عربی را یاد بگیرید. فهم شما از دین و معارف دینی عمیق میشود.» بنده آن روز آرزو کردم زبان عربی را یاد بگیرم، اما شرایط فراهم نشد تا دور اولی که به لبنان رفتم.
چرا سردار زاهدی نمی خواست لباس سپاه را بپوشد؟روزهای اول مترجم داشتم، اما پس از چند روزی تصمیم گرفتم خودم عربی را یاد بگیرم. با هر سختیای که داشت مترجم رو کنار گذاشتم و صبح و شب وقتم رو اختصاص دادم به عربی حرف زدن. چهار ماه تلاش شبانه روزی بالأخره جواب داد و توانستم عربی حرف بزنم و بفهمم.
و بعد از مدتی یاد اون فرمایش رهبر انقلاب افتادم و دیدم چقدر فهمم از ادعیه و قرآن عمیق تر شده است...
انتهای پیام/